در حالی وارد نیمۀ دوم اسفند 91 می شویم که به وضح برنامه های سرکوب و چپاول اقتصادی مردم ایران بدست استبداد حاکم با درایت و صبوری مردم ایران و درایت رهبران دنیای متمدن خنثی شده و ماشین سرکوب حاکمیت کودتا زمین گیر است.
اگر شروع سال 91 با ماجراجوی های هسته ای و به شکل بحرانی شروع شد، و با سیاست های جلب و زندانی کردن فعالین مدنی بویژه وکلای مدافع حقوق بشر در میانه های سال 91 به اوج خود رسید. پاییز و زمستان امسال با سروصدای گوش خراش سیستم فرماندهی کودتای 88 همراه بود که ما آن را تحت عنوان اینکه فرماندهی کودتا ترسیده و به همین دلیل صداهای گوش خراش از خود بیرون می دهند، معرفی کردیم.
با ورود به اسفند ماه و همزمان با دستگیری 18 نفر از روزنامه نگاران جوان که ویژه گی مهم آنها فعالیت های صنفی باارزش و مستقل ارزیابی می شود. وقتی سازمان اطلاعات جمهوری اسلامی خود را در حد دفتر سیاسی حزبِ قرن نوزدهمی مصباحیه پائین آورد و با صدور چند اطلاعیه با ادبیات روزنامۀ کیهان به خالی بودن طبل هیاهوی خود شهادت داد، عملاً شکست پروژه های جنگ روانی ماشین سرکوب کلید خورد.
ورود به نیمۀ دوم اسفند 91 را در شرایطی شاهد هستیم که مولفه های روشن از وضعیت امروز جامعۀ ایران در دو وجه عمده به شرح ذیل قابل جمعبندی هستند.
1- حاکمان و ماشین کودتا:
1-1 با مشخص شدن افتراق های موجود در میان حاکمیت یکدستی که با هزینۀ زیادی برای مسئولین کودتا و بویژه رهبری بدست آمده بود، سکه یک پول شدنِ سیستم قدرت و اعمال قدرت مافیای سیستمی شدۀ حاکم تحقق یافته است.
1-2 هیچ کسی از دوستانِ خانه یکیِ سیدعلی و یا مخالفین، حتی قدرت های جهانی، به فرامین صادره ایشان وقعی نمی گذارند، و بر اساس اصل حرمت امامزاده را باید متولی آن نگهدارد، با اختلافات و انحرافاتی که هر روز بخشی از آن در تمامی موضوعات اجتماعی، اقتصادی و سیاسی بر ملا می شود، می توان به جرئت نتیجه گیری کرد که قدرت رهبری سیدعلی خامنه ای بر حکومتِ یکدست اصولگرا، رائل شده و اساساً دیگر وجود ندارد.
1-3 در مورد دولتِ – هم نظر – نیز اوضاع قدری مضحک تر و خنده آورتر است و امروزه جامعۀ مدنی با تک به تک تاکتیک های رئیس دولت کودتا و شخص احمدی نزاد آشنایی کامل پیداکرده و جریان سازی ها روزانۀ ایشان راه بجایی ندارد. حتی دیگر برای شنیدن مواضع مشعشع احمدی نژاد هیچ گونه اشتیاق در میان شهروندان و عوام الناس نمی توان شاهد بود. داستان رئیس دولت منصوب خامنه ای همان حکایت «چوپان دروغگو» شده است.
1-4 جامعۀ ایرانی با این سعادت هم روبروست که خوشبختانه دنیای متمدن درگیر بحران های اقتصادی خودش است و از گپی که به دلیل حضور «چوپان دروغگو» در رأس دولت ایران می توانست برای فرصت طلبانِ رقیب در جهان به وجود آمده باشد، هنوز خسارت های خیلی غیرقابل جبران به کشور وارد نشده است.
1-5 موقعیت مجلسِ نصب شده و قوۀ قضائیه هم در چهارچوب موقعیت های تشریح شده در بندهای بالا وضعیتی را شامل است که شهروندان هرچه بیشتر، با دوری از این نهادهای مصادره شده، به ادارۀ امور زندگی روزمره مشغول هستند.
2- جامعۀ مدنی:
2-1 مهمترین وضعیت قابل ارائه در این بخش به شبکه های اجتماعی سبز مربوط می شود. این شبکه ها عملاً ادارۀ اکثریت مطلق رگه های حیاتی جامعۀ مدنی را در اختیار خود داشته و با تلاشی قابل توجه و شایستۀ قدردانی، امکانات حرکتی باقی مانده در نهادهای اجتماعی، دولتی و خصوصی را دراختیار گرفته و وظایف آنها را انجام می دهند. ثبات نسبی در ارائه خدمات بهداشتی، پزشکی، آموزش و پروش، دانشگاهها، تامین آب و برق و خدمات شهرداری ها که توسط افرادِ مومن به جامعۀ مدنی در حال انجام است، بدستِ مدبرِ شبکه های اجتماعی سبز در حال انجام است.
( تک به تک خوانندگان این متن نمونه های فراوانی را سراغ دارند که اصولاً زیر چرخ نادانی و ندانم کاری دولتمردان، ارائۀ خدمات آنها می بایستی تا کنون متوقف شده باشد و لیکن بدست انسانهایی که با علم و یقین به مزاحمت های ماشین کودتا به ارائۀ خدمات به شهروندان مشغول هستند، تداوم داده می شود.)
نکته ای که بطور ویژه در این مقال می توان اشاره داشت این واقعیت است که دامنۀ اعمال مدیریت این شبکه های اجتماعی هرلحظه در حال گسترش است و این موضوع در تجارب روزمره نیز قابل اندازه گیری می باشد.
2-2 اپوزیسیون خارج از کشور نیز در این دوران با وحدت نظری و عملیِ چشمگیری به دخالت در امورِ معضلاتی که توسط سیستم کودتا ایجاد شده می پردازند. از ایجاد کمپین های تامین دارو برای بیماران خاص تا روشنگری هایی که در رابطه با نهادهای بین المللی در خصوص نقض حقوق بشر، آزادی زندانیان سیاسی و اعلام اینکه مردم ایران با حاکمان کودتا در خصوص سیاست های هسته ای همراه نیستند، از جمله اقدامات اپوزیسیون بوده که در روشن کردن وضعیت موضعگیری های کشورهای 5 +1 و اتحادیۀ اروپا در برخورد با سیاست های تخریبی دولتِ نافرمانی مدنی احمدی نژاد، انجام شده و به جرئت می توان اذعان داشت که سیاستمداران دنیا در مقابل این مقدار از هوشمندی نزد مردم و جامعۀ مدنی ایرانی به احترام واداشته شده اند.
نیمۀ دوم اسفند ماه نمود آشکاری از تسلط عقلانیت و خرد اجتماعی در ایران امروز است. شروع دوبارۀ حرکت در مسیرِ دورانی که سالها مبارزه برای آن ادامه داشته و زیباتر خواهد شد با:
1- حمایت فرآگیر جامعۀ مدنی از کارگران و کارفرمایان ایرانی در تحمیلِ واقعیت «حداقل دستمزد» و اهمیت آن به نهاد دولت مبنی بر این ضرورت که نرخ دستمزد نیروی کاری می بایستی در زقابت با اقتصادهای رقیب همسایه و مطلقاً در حدی بالاتر از خط فقر شناسایی شده در ایران امروز باشد.
2- توجه ویژه و تاریخی شهروندان و جامعۀ مدنی در کمک به خانواده هایی - که به هر دلیل - قادر به تامین نیازهای حداقلی شان در دوران فرارسیدن بهار و نوروز 92 نیستند. توجه و مساعدتی که نمونه های تاریخی آن هیچ وقت در تاریخ ایرانی نادیده گرفته نشده است. (این مهم همیشه توسط جمعیت های نیکوکار و شبکه های اجتماعی خصوصی انجام می شده است که امسال از حمایت های مدیریتی شبکه های اجتماعی سبز نیز استفاده خواهند کرد.)
3- نیمۀ دوم اسفند با روز جهانی زن هم همراه است که با مطالبات انقلابی همراهان زن در جنبش سبز گرامی اش خواهیم داشت!
14 اسفند 91
No comments:
Post a Comment