Saturday, March 9, 2013

درباب "وحدتِ" چپ! و چرایی در تناقض بین مقولۀ "انقلاب" و موضوع "وحدتِ انقلابیون"؟




عشق! عشق! ... آی ی ی ی عشق! و... تو چه اندازه غریب افتادی؛ وقتی برای "ورزیدنِ" تو؛ ما انسانها "شرط" گذاشتیم!
****

درنظر بگیرید، قرار گذاشته باشیم! جهت دست یابی به استفادۀ بهینه و رعایت عدالت در نحوۀ استفاده از "هوا"، آئین نامه ای برای "تنفس" تدوین بکنیم!
 انقلابیون، با تغییرات اساسی پیوندی ناگستنی دارند، هرچند می دانند که  همۀ تغییرات بزرگ از تغییرات کوچکی تشکیل می شوند که به آنها (تغییرات بزرگ) شخصیت و معنی می دهند. در واقع می توان به جرئت بیان کرد که همۀ انقلابیون دنیا در یک "درکِ نظری" و "حسی عملی" با هم وحدت استراتژیک داشته و دارند و آن این است که: «هیچ اقیانوسی نیست که از قطره قطره های آب تشکیل نشده باشد»!
به همین دلیل روشن است که بر این باورم که موضوعِ وحدت در میان واحدهای انقلابی امری طبیعی، غائی و مع الفارق است! وضعیتی همانا موجود! و اگر نباشد، موضوعیتِ انقلابی بودن نقض می شود! به همین دلیل هم هست که جستجوی وحدت در میان انقلابیون موضوعی فاقدِ فائده بوده و می توان قبول کرد که اصول ناظر بر باز تولیدِ وحدت در میان انقلابیون باید  امری به غایت نادرست و دخالت در موضوعی غیر قابل دستکاری باشد!
اگر قبول داشته باشیم که چراییِ روحِ حرکت و بنای شخصیتیِ "انقلاب" و "انقلابی بودن" از عدم رضایت از وضعیت موجود و حاضر ناشی می شود! اصولاً باید اعتقادی عمیق به مقولۀ "فراوانی" را – نیز - قبول داشته باشیم. علت اینکه انقلابیون را نمی توان با مدیران در یک مظروف جمع کرد هم، چه بسا از این ویژه گی سرچشمه می گیرد.
اگر مدیریت به معنی و مفهوم استفادۀ بهینه از امکانات موجود باشد، که هست! فرد انقلابی را از این ویژه گی می شود تشخیص داد که "اعتقادی" به محدودیت امکاناتِ موجود ندارد. از نقطه نظر یک انقلابی ما هنوز بسیاری از امکانات دور و بر خود را نمی شناسیم و نتوانسته ایم آنها را در محدودۀ تحتِ مدیریت خودمان وارد بکنیم.
با این اساسِ فکری است که معتقدم تدوین منشور و یا برنامۀ ای برای وحدت در میان انقلابیون همان مقدار واجدِ مولفه های "شوخ طبعی" است که کسانی بخواهند برای "تنفسِ هوا" آئین نامه تدوین نمایند!
راه دوری نرویم، نیازی به مراجعه به اسناد و نمونه های تاریخی هم نیست! کوتاه ترین راه اثبات درستی و یا نادرستی گزاره های بالا را با قاضی کردن کلاه خودمان می توانیم، بیآزمائیم!
لطفاً در وضعیت "قاضی" کردن کلاه خودتان قرار بگیرید و به این سئوال ساده پاسخ بدهید: «در عرصۀ عمل اجتماعی روزانه چند بار "وحدت" خودمان با "برنامه های" خودمان را نقض می کنیم؟»
جمعبندی:
دوستان در سه سازمان، که به دنبال وحدت چپ، فراخوان داده و در حال گِل لگد کردن هستید! اگر اصراری بر سرِکار گذاشتن – حداقل – خودتان ندارید، همین الان همۀ نوشته ها و تحقیقات خود را به بایگانی تاریخ تحویل داده، فوراً به صفوف مردم ایران در جای جای کرۀ خاک بپیوندید! یک عالمه کار تدوین نشده و بر روی زمین، چشم انتظارِ دانایی های موجود نزد شما هستند.

18 اسفند 91
پی نوشت: اگر سیاست ورزی ایدئولوژیک بد است، که هست! فقط برای همسایه نیست! گروه های سیاسی و احزابی که به دنبال کسب قدرت سیاسی باشند، نمی توانند فاقد برنامه های اجتماعی، اقتصادی و سیاسی که بتواند اکثریت جمعیت در جامعۀ مدنی را شامل بشود، باشند.
نقطۀ مقابل "کاریزمای" قهرمانان در تاریخ یک ملت، "بی کاریزمائی" نیست، بلکه داشتن "کاریزمای" حس مشترک با طبقات و اقشار اجتماعی "هدف" در یک برنامۀ هوشمندانه و فراگیر است. "کاریزمائی" که اعتماد بنفس بازیگران عرصۀ مبارزۀ سیاسی را "تامین" می کند و موجدِ لیاقتِ کسب و توسعۀ قدرت سیاسی است.
طبیعی هم هست که در فقدان یک برنامۀ هوشمندانه و فراگیر، افراد به دنبال "قبیله" و "قبیله کشی" باشند و این همان انحرافی است که بهتر است جنبش "چپ" در ایران از آن به دور باشد!

No comments:

Post a Comment