Wednesday, January 30, 2013

پازلِ وحدت عملِ "عباس عبدی" و "مصباح یزدی" (چپ و راست)؛ قیچی بدون تیغ وزارت اطلاعات و فشار به روزنامه نگاران - تحلیل سیاسی





«هجمهء کور به روزنامه نگارانِ جوان، نمایش اعدام ها و ایذای خیابانی برای ترساندن مردم و آتشبار سنگین از چپ و راست بر روی "جنبش سبز" و "هاشمی رفسنجانی" ادامه خواهد داشت!»
مطالعهء گزارشی از یادداشت "عباس عبدی" در "مهر نیوز" که در حمایت از سیاست های احمدی نژاد برای اجرای فاز دوم هدفمندی یارانه ها نوشته شده و در برگیرندهء پیشنهادات مشعشع در خصوص عوض کردن «سناریوی هدفمندی از "یارانه پردازی " به مقولهء "مالیات ستانی"»، در جای خود بسیار جالب توجه بود.
در این یادداشت، موضوعاتی به عنوان پیشنهاد برای بهتر کردن فرآیند ارتباطِ «یارانه ها ، مردم و دولت» - که در جایگاه خود می تواند موضوع بررسی جداگانه ای باشد – مطرح شده است. با تجربه و شناختی که از معادلات سیاسی در کشور وجود دارد مطالعهء گزارش "مهر نیوز" این سئوال را مطرح کرد که «ماموریت جدید عباس عبدی چیست»؟


تا اینکه امشب، خبر مربوط به «انتقاد شدید عبدی از "مدح" هاشمی توسط زیبا کلام» (اینجا بخوانید)، پازل موضوع عباس عبدی و همکاران ایشان را تکمیل کرد.
با احتساب این موضعگیری جدید، پروژه عباس عبدی در سه گانهء ذیل  ارائه شده است.
1-       اصلاح طلبان به موقعیت سال 75 بازگردند (انتخابات 92).
2-       احمدی نژاد سناریوی هدفمندی را از موقعیت باخته به موقعیت سرکار گذاشتن افکار عمومی بچرخاند.
3-       آتشبار توپخانهء راست و چپ را بر روی هاشمی رفسنجانی و تخریب موقعیت او نزد افکار عمومی متمرکز بکنید.
برای معرفی پازلی که معمولاً عباس عبدی در آن نقش موثر بازی می کند. لازم است،عملکرد و سیاست های استاد مسلمِ اصولگرایی افراطی در فضای سیاسی امروزِ جامعهء ایران «محمد تقی مصباح یزدی» را هم در رصد داشته باشیم.

مصباح یزدی و تشکیلات مصباحیه در واقع همان جریانی است که ادارهء امور مافیای سیستمی قدرت و برنامه ریزی کودتای 88 را تحت مدیریت دارند.
دستگیری حداقل 13 نفر از روزنامه نگاران جوان منتسب به اصلاح طلبان درست در شامگاه روزی که هاشمی رفسنجانی حضور تمام قد خود را در معادلات سیاسی 6 ماه آینده اعلام می کند و تشابهِ برنامهء پرونده سازی برای این جوانان با روش های شریعتمدارانهء کیهان که توسط قرارگاه "عمار" فرماندهی می شود. – این قرارگاه مستقیماً تحت مدیریت سیاسی مصباح یزدی قرار دارد – نزدیک ترین اقدام مصباح یزدی است!

برای شناخت پازلی که در عرصهء سیاست ورزی ایران در حال شکل گیری است. باید قدری به عقب بازگشت و موضوعات مطرح در سال 1379 را مرور کرد و من برای اینکه سریع ترین راه را برای جمعبندی بتوانم ارائه نمایم. مطالعهء یادداشت «نقدی برپرهیز از«اصلاح طلبی قلابی» آقای جلائی پور» -  27 اردیبهشت 91 – را کافی می دانم.

جناب جلائی پور در مقالهء – پرهیز از «اصلاح طلبی قلابی» آدرس مقصد بعدی؟! می دهند و دعوت به انتظار برای رسیدن به موعد انتخابات یازدهم. ایشان هنوز متوجه نشده اند که آنچه در مبارزه اهمیت دارد «راه» است ونه «رسیدن»…چرا؟
امروز به یاد دوره ای که پروژه «هر ۹ روز یک بحران» مشابه وضعیت امروز ایران در حال انجام بود،  بدنبال نوشته ای از آقای «عباس عبدی» در سال ۱۳۷۹ و در روزنامه مشارکت، سری به آرشیو آن سال زدم ۲نکته قابل یادآوری دیدم.اول آنکه آقای جلائی پور از اکبر گنجی – سردار تخریب جایگاه هاشمی نزد روشنفکران – دفاع جانانه کرده بودند.(مضمون حمله و دفاع فرقی نمی کند نتیجه را همه دیده ایم).
دوم آنکه آقای عباس عبدی با اشاره به صحبت های آقای مصباح و…عسکراولادی و عقلای محافظه کار در تهیج مخالفت های جوانان اصلاح طلب حیران بوده اند که عقلای این قوم با وجود علم به حساسیت های جوانان حامی اصلاحات چرامرتب با سخنان تحریک کننده، آنان را علیه خود می شورانند؟
یاد مطلبی که در همان زمان در یادداشتی نوشته شد و در جواب سئوال ایشان اشاره میکرد اقدامات آقایان از «کسر عقل» نیست بلکه با انداختن پروژکتور به در گیری های آزادیخواهانه و در پشت تاریک آن «هیاهو»ها چیزی را دارند از ملت مخفی نگه می دارند، افتاده بودم که در آرشیو محقری آن را پیدا کردم. و اما بعد...  (یادداشت کامل را اینجا بخوانید)

موضوع دارد جالبتر می شود. عباس عبدی و مصباح یزدی در تمام طول سالهای دولت اصلاحات سیدمحمد خاتمی به مثابهء دو قطعه از یک قیچی و در زاویهء 180 درجه خلاف هم، باهم عمل و با سرنوشت مردم ایران بازی کرده اند. و امروز یکبار دیگر شاهد بازگشت این دو اِلِمانِ سیاسی – به ظاهر قطب هم – در عرصهء سیاست هستیم.
بقیهء سناریو خیلی پیچیده نیست.
-          یا حرکات ایذایی جامعهء مدنی را از حضور در عرصهء سیاسی پشیمان می کنیم.
-          قلم و اگر لازم باشد قدم های روزنامه نگاران اصلاح طلب را می شکنیم.
-          مردم را با تعویض سیاست های هدفمندی، سرکار می گذاریم؛
-          برنامه های هاشمی رفسنجانی را - به هر عنوانی - از جناحین تخریب می کنیم؛
-          از گردنهء انتخابات 92 به سلامت و با برگزاری یک انتخابات حداقلی و یا حذف انتخابات ریاست جمهوری و واگذاری این انتخاب به مجلسی که قبلاً چیده ایم، عبور می کنیم.
هم میهنان و جوانان جنبش سبز!
این پازلی است که نقشه  های «بختکی» را که با کودتای 88 بر جان و مال مردم ایران چمبره زده، نشان می دهد. (البته شرایط ایران امروز باشراط سالهای 80، 84 و 88 فرق می کند و این همان محلی است که می شود عملکرد قیچی (مصباح – عبدی) را به شوخی گرفت و از کنار اقدامات آنها گذشت.)
«واقعیت "تلخ" این است که با عملکرد حریصانهء "دولت مردان کوتوله"، کیانِ حیات آبرومندانهء مردم ایران بیشتر از حد انتظارِ حتی  فرماندهی جنگ روانی، که در بیت رهبر اسمی ایران هم نماینده دارد، به خطر افتاده» و «واقعیت "شیرین" این است که تاکتیک های اتخاذ شده در استفاده از قیچی (مصباح – عبدی):
-          اولاً شناخته شده است؛
-          ثانیاً فاقد بدنهء اجتماعیِ در اختیار است»!
(امروز نه مصباح یزدی قادر است کفن پوشانی از طلبه های جوان را به خیابان ها بکشاند و نه عباس عبدی و دوستانشان از آن ارج و قرب سالهای 76 – 84 نزد روزنامه نگاران و جوانان جنبش سز برخوردارند.)
برای اینکه در دام توهم و توهم توطئه نیافتاده باشیم. با همین چراغی که در یادداشت حاضر روشن کردیم. برنامه ها و سیاست های مصباحیه و عباس عبدی و تیم همکاران سابق ایشان را در رصد خواهیم داشت.
امید آنکه نیازی به افشای تاکتیک های بیشتری از این جماعت نباشد و موضوعِ «گسترشِ اعمالِ حاکمیت مردم و رهبری جنبش سبز»، بتواند ما را از این گردنه از گردونهء تاریخ ایران به سلامت عبور دهد.
باشد که چنین شود!
12 بهمن 1391

Tuesday, January 29, 2013

کالبد شناسی «علت عدم ارائهء لایحهء بودجهء 92 توسط دولت احمدی نژاد»؛ «فرضآنگی» در روز روشن!؟



برداشت طرح از فردا نیوز

اینکه چرا دولت مایل نیست تا ماه دوم سال 92 لایحهء بودجه را به مجلس ارائه دهد. علاوه بر دلایل اجرایی یک دلیل کلاهبردارانه هم دارد. این همان موضوعی است که بنظر آقای عسکراولادی همین امروز می تواند به عنوان داشتن انگیزهء مجرمانه به قوهء قضاییه ارجاع شود.(اینجا)
موضوع خیلی ساده است. در لایحهء بودجهء سالیانه، سیستم مجبور به تعیین نرخ معادلی برای تبدیل ارز می باشد. نرخ تبدیلی که با توجه به «برآورد درآمدهای ارزی پیش بینی شده و سیاست های بودجه ای» تعیین می شود و بر اساس برآوردهای امروز حداقل کف نرخ برای سال آینده حدود 2650 تومان برآورد می شود.
توجه داشته باشیم که نمایندگان مجلس در مصاحبه های اخیر و با توجه به تخصیص 2 میلیارد دلار برای کمک به اقشار فرودست در بهمن و اسفتد 91 از توزیع 5300 میلیارد تومان در میان 7 دهک اجتماعی صحبت می کنند. – در این محاسبه نرخ معادل دلار به تومان 2650 تومان فرض شدهاست – ( جالبترین قسمت این سناریو این است که 2 میلیارددلاری در کار نیست و دولت قرار است از هرکجا که می تواند!؟ این مبلغ را تامین نماید – بیشترین احتمال ممکن بالا رفتن از دیوار بانک ها است - )

حال در نظر بگیریم که نرخ ارز در بودجهء 92 معادل 2650 تومان منظور شود.
1-       این مبلغ ممکن است برای بهمن و اسفند 91 منطقی باشد. ولی برای سال 92 به نحو آشکار غیر عملیاتی است.
2-       یارانهء نقدی فاز اول که با دلار حدود 1000 تومان 45500 تومان بوده است برای حفظ ارزش باید در عددی معادل 2.65 ضرب شود. (می شود 120 هزار تومان = یارانهء با ارزش مبادلهء معادل مرحله اول هدفمندی.)
معنی و مفهوم آن این است که دولت همین الان و بدون افزایش نرخ های سوخت و انرژی متعهد به پرداخت 120 هزار تومان بجای 45500 تومان است.

اگر واقعیت های اقتصادی در خصوص تعیین نرخ ارز بر اساس حداقل منطق اقتصادی برای سال 92 که دولت در نظر دارد نرخ سوخت و انرژی را حداقل 4.5 برابر افزایش بدهد، در این محاسبات منظور بشود به عدد های جالبتری خواهیم رسید.
1-       نرخ ارز باید حدود 4.5 برابر نرخ امروز باشد. (2650*4.5) = 11925 تومان (یازده هزار و نهصد و بیست و پنج تومان)- درست خوانده اید
2-       یارانهء معادل فاز اول با دلار حدود 1000 تومان 45500 تومان بوده که با دلار 2650 تومانی باید بشود 120 هزار تومان و با دلار 11925 تومانی خواهد شد. 540 هزار تومان!(+/- 20% در این برآورد حدودی منطقی است.)
معنی و مفهوم آن این است که اگر دولت در سال 91 لایحهء بودجه را تحویل می داد. در بررسی بودجه 92 در مجلس و در سطوح کارشناسی این عدد ها مطرح می شد و الان همهء مردم خبر دار می شدند که یارانهء قانون هدفمندی برای سال آینده و برای هر ایرانی معادل 540 هزار تومان برای هر نفر می شود. (چه می شد!؟)

حکایت جالبی است و این دقیقاً همان محلی است که آقای عسکراولادی می گوید: « به دنبال این هستند که یارانه را پنج برابر و 40 هزار تومان را 200 هزار تومان کنند. بنده می‌گویم فتنه را بپاییم، اینها فتنه‌ساز نیستند، اما آیا اینها مجرم هستند یا نیستند؟ قوه قضائیه باید بگوید.» (اینجا بخوانید)

"نکته در نکته"ء «عدم ارائهء لایحهء بودجه – قول داده اند در دوماه اول 92 لایحه را بدهند- » زیاد دارد:
-         واقعیت اینکه بر اساس قانون هدفمندی مبلغ برآوردی 540 هزار تومان است و دولت – عمراً – قادر به پرداخت این مبلغ نیست را کتمان می کنند.(این هنوز اشکال ندارد، می شود با سیلی گونه مان را سرخ نگهداریم)
-          برای شب عید مبلغ 2 میلیارد دلار – روی کاغذ – را برای کمک به فرو دستان بصورت کمک معاش و لطف رهبری هزینه می کنند. (بجای 120 هزار تومان مربوط به حفظ ارزش یارانهء قبلی، حدود هر ماه 50 هزار تومان به 7 دهک اجتماعی – مِنَت – مبذول می دارند) – این هم هنوز خیلی ایراد ندارد، مرد که نباید صورت مرد را بخاطر "نداری" بخراشد!
-          ولی اصل کتمانِ "مجرمانه" برای اردیبهشت و خرداد 92 برنامه ریزی شده؛ که دولت بجای هر نفر 540 هزار تومان می خواهد یارانهء 40 هزار تومانی را بکند 200 هزار تومان! و تازه با این مبلغ «انتظار خواهد داشت برای کاندید مورد نظر احمدی نژاد رای هم جمع آوری بشود»!؟
آیا با توجه به آنالیز ارائه شده، درخواست عسکراولادی برای حضور و دخالت «قوهء قضاییه» در این موضوعه "مجرمانه" عجیب است؟
(نتیجه گیری شهروندی: آدمی دلش به حال سیدعلی و مشکلات وراثتی و ولایتی اش می سوزد!)

چرا ما باید انقلاب می کردیم؛ (وباید انقلاب بکنیم)!؟/ نقدی بر«ای کاش انقلاب نمی کردیم!»- محمد نوری زاد




نوری زاد عزیز!
ما مردمانی با تاریخ وارونه ایم. سرزمینِ دروغ و مصلحت و متبحر در استفادهء نابجا از فرهنگ و لغاتِ به عاریت گرفته شده از ملل دیگر! از افتضاح و مفتضح بگیر تا لیبرال و سوسیال دمکرات!
نوشته اید ای کاش انقلاب نکرده بودیم و این را برای درس عبرت نسلی در مبارزات امروز ایران نوشته اید که نگران آن هستید که به دنبال انقلاب باشند.
«گفتن این “ای کاش” برای همچو منی بسیار ناگوار است. اما می گویم برای آنانی که درپی انقلابند. معتقدم: دگرگونی های ناگهانی – بی آنکه از رشد و پختگیِ جمعی بهره مند باشند – هدردهنده ی سرمایه های ملی اند. این دگرگونی های ناگهانی، هم جمعیت نخبگان و شایستگان را از پا درمی آورند و به حاشیه می برند، و هم اندوخته های ملی و مالی کشور را ضایع می کنند.» (نقل از «ای کاش انقلاب نمی کردیم».)
سرآغاز سخن خود را هم به گزارهء «گفتن این "ای کاش" برای همچو منی بسیار ناگوار است.» آراسته اید و ...
مقاله ای سرشار از حسرتِ از دست دادن چیزهایی که مثلاً اگر انقلاب نکرده بودید رسیدن به آنها سهل و ممتنع بود و حتماً برای رسیدن به آنها هیچ زحمتی نباید کشیده می شد.

نوری زاد عزیز!
قریباً شما می توانستید با ادبیات «ایران آباد» به هزار و یک دلیل آشنایی داشته باشید. وقتی که در مورد سال 57 می نویسد:
« عزیز تر از جان! ...شما می توانید ما پدران خود را هرگز نبخشید. شما حق دارید از ما پدران سئوال کنید که چرا در لحظه به لحظهء زندگی سعی کردیم چشم شما را به واقعیت های این دنیای مسخرهء ایرانی بسته نگهداریم. وما پدران - انسان های حقیری که شجاعت سر از آخور تمایلات خود فریبی بدرآوردن نداشتیم - حاضر نشده ایم ، مسئولیت های واقعی ، حتی روشنگری فرزندانمان را بر عهده بگیریم. روزی باید از آنچه که نکردیم و نگفتیم از محضر شما عذر خواهی کنیم.»

« الف) موضوع چیست؟ موضوع خیلی ساده تر از آن است که بشود باور کرد. 33 سال پیش – مثلاً – انقلابی در ایران اتفاق افتاده و ما همه با هم به شادمانیِ پایانِ سالهایِ حکومتی استبدادی "جشنی" برگذار کردیم. این – مثلاً – انقلاب در همان روزهای اول توسط برخی که احساس زرنگی و مقبولیتی اسلامی در میان مردم داشتند، مصادره شد.
رهبران مصادره کنندهء انقلاب برای تداوم حکومت که از بد روزگار آنها "جمهوری" نامیده شده بود. در فراز هائی چند امکان قبضهء قدرت را در دست خود با تعریف "رهبری فردی" فردی مجتهد مسلمان در قانون اساسی فراهم کردند.(شاید بتوان گفت که این اولین اشتباه مهم آقایان بود.)
بقیهء مسیر را همه با هم آمده ایم. حکومتی فردی و مصادره شده در آخر قرن بیستم، پایان هزارهء دوم میلادی و آغاز هزارهء سوم شکل گرفته است.(با اجازهء خواننده سئوالی از روی شیطنت بکنم؛ اگر علی آقا نه! شخص شما در راس این حکومت فردی بودید فکر می کنید اوضاع بهتر از این می شد؟)»

من قبول دارم که خود انقلابیون پنداران حتی جرات روبرو شدن با واقعیت های اجتماعی 33 سال زندگی در ایران و آنچه بر این مردمان گذشت را نداشتند! ولی در مقالهء حاضرِ شما دو نکتهء انحرافی می بینم که قرار نیست ما با ترویج چنین دیدگاههایی اشتباهات 34 سال گذشته مان را تکرار بکنیم!

نوری زاد عزیز!
«ای کاش»؟!  آنهم برای یک دورهء 33 ساله از "حسرت"، «سم خطرناکی است که می تواند، آیندهء چند نسل بعدی در ایرانِ محرومیت کشیده را به تباهی بکشد». هیچ متوجه هستید که دارید "چه بادی" در اندیشه ورزی جوانان ایران "می کارید"؟
نه برادر! «هیچ درِ به باغ بهشتی گشوده وجود ندارد، که ما را به بهشتی که تصویر کرده اید، بدون زحمت و تلاش ملی رهنمون سازد». چگونه جرات می کنید و درِ باغ سبزِ "حسرت" برای نسلی که هیچ چیز جز دروغ و تقیه به او آموخته نشده نشان می دهید. از کجا متوجه شدید که اگر آن چیزی که – مثلاً – انقلاب نامیده شده است اتفاق نمی افتاد،ایران در موقعیت «افغانستان» و یا «پاکستان» ویا قدری بدتر نبود؟

بیایید از منظر دیگری به این موضوع دروغ "انقلاب" 57 نگاه بکنیم. نمی شود با برجسته کردن 34 سال علافی و سرکوب دگراندیشان و نسبت دادنِ همهء این جنایات به یک «انقلاب واقعی» یکبار دیگر نسل انقلابی ایرانی را به انزوا کشانید و حذف کرد؟

نوری زاد عزیز!
من فرض بر این می گیرم که شما دلتان سوخته و بضاعت درک انقلابی تان هم در همین حد است که با صمیم قلب نسل جوانان انقلابی ایران را از هرگونه تصمیم انقلابی بازدارید.(خیرخواهیِ صِرف)
ولی این فرض نمی تواند ما را در مماشات نسبت به بداندیشی تاریخی مجاز بداند و علاقه مند هستم اصلاحیه ای در خصوص یادداشت «اگر ما انقلاب نکرده بودیم» شما را شاهد باشیم.

(خطاب این یادداشت به جوانانِ سبز و نسل انقلابیون واقعی سالهای دههء 50  هم هست! «نسلی از دههء 50 که انقلابش را دزدیدند و خجالتِ اقدام برای انقلاب را دارند با خودشان به گور می برند»!)

 «چرا ما باید انقلاب می کردیم؛ (وباید انقلاب بکنیم)»!؟

1-       انقلاب یعنی چه؟:
«دگرگونی های ناگهانی»؛ در تعریف انقلاب تفاوت اساسی با آنچه در نوشتهء نقل شده از آقای نوری زاد در این متن آمده و دیدگاه نویسنده وجود ندارد.
2-       چرا باید انقلاب کرد؟:
«برای اینکه در زندگی واقعی تغییرات مورد مطالبه، معمولاً با همان ابزار و ادوات قبلی بدست نمی آیند و چه بسا برای اینکه به خواسته ای که تا دیروز حتی امکان مطالبه اش را هم نداشتی برسی باید تغییرات سریع و اساسی را به عنوان تنها راه ممکن بپذیری.
3-       چگونه باید انقلاب کرد؟:
نیاز و یا مطالبه ات را باید بشناسی، "هدفی" برای رسیدن به "مقصدی" باید تعیین بکنی و تا رسیدنِ به آن مقصد محقق نشده باید مبارزه ات – علمی، فلسفی، تکنیکی، فنی و... – ادامه داشته باشد.
4-       سئوال آخر اینکه آیا فقط باید بعضی وقت ها انقلاب کرد؟:
که البته جواب آن منفی است. جامعه ای زنده است و می تواند از حق حیات خودش دفاع بکند که دائم در حال انقلاب باشد. از انقلابِ در "فکر" گرفته تا انقلاب در رفتار با خانواده، فرزندان، حل بحران های اجتماعی، اقتصادی و یا سیاسی!(در دنیای رقابت های سرسام آور مابینِ مللِ مختلف، هر ملتی انقلابی تر بود "پیش تر" بود و هر ملتی فقط فکر می کرد انقلابی است، "عقب مانده" است. – از مقولهء مللِ عقب نگهداشته شده برای اختصار مطلب، می گذریم- )

هم میهن جوان!
ما برای اینکه ایران را در این حال و روز به شما تحویل ندهیم. باید قدری بیشتر فکر می کردیم؛ از توهمات خود خدا پنداری ابلهانه دوری می کردیم و از انقلابمان، آنچنان که شایستهء آن بود، دفاع می کردیم تا طعمهء گرگ ها و شغال ها نمی شد!
شما هم برای اینکه زندگی آبرومندانه ای که در حد شایستگی های شخصیتی تان باشد؛ داشته باشید! هر روزتان از روز قبل بدتر نشود و بتوانید به گردونهء رقابت های بین المللی و جایگاهی که شایستگی تاریخی آن را دارید، باز گردید. هیچ چاره ای جز انقلاب ندارید!
انقلابی که وجههء اصلی آن مبارزه با "جهل" و "نادانی" است و نه صرفاً «سرنگونی ضحاکِ مار بدوش و فرستادن فریدونِ پاک به باطلاق شبستانِ "جهلِ" فرمانراوی قبلی»!
در این مدارِ انقلابی باشید و بدانید که نسلی از انسان های ایرانی که در مسیرِ فرآیند انقلابِ سبزِ شما مردم ایران، نقش داشتند. هزینه های  این میراث "انقلابی بودن" را در شکنجه گاه های جسمی ، روحی و روانی با ذره به ذرهء وجودشان پرداخته اند و "بی دریغ" پیش کشِ آیندهء با شکوهتان ساخته اند.
... نامی نمی برم، که «لشکری از انسانها بودند و هستند! ولی نشانه ای می دهم، کسانی که جایگاه آنها را در قلب های انسانهایی که دوستشان می دارند! هر روز دیده اید و می بینید»!
«سبز و انقلابی باشیم! یک عالمه کار نیمه کاره و برنامهء در پیش رو ما را فرامی خواند»!  
بهمن 1391

Sunday, January 27, 2013

حمله به دفاتر نشریات اصلاح طلب و دستگیری روزنامه نگاران حمله به حریم "آزادی" است یا تکمیل «پروژهء حذف جمهوری»؟




گروه سیاسی مشرق
1) - حاشیه های دیدار هاشمی و خبرنگاران 
عصر امروز، جلسه‌ای در ساختمان مجمع تشخیص مصلحت نظام و بین آیت‌الله هاشمی بهرمانی و نمایندگان رسانه‌ها ترتیب داده شد که طی آن آیت‌الله 78 ساله صحبت‌های جدیدتری را پیرامون انتخابات آتی و مسائل روز مطرح کرد.
 2) - با حکم قضایی صورت گرفت؛
بازداشت پنج تن از فعالان رسانه‌ای نزدیک به جریان فتنه
جواد دلیری ، ساسان آقایی ، نسرین تخیری، میلاد فدایی و ساسان محمدی از عناصر رسانه‌ای نزدیک به محافل جریان فتنه با حکم قضایی بازداشت شدند.
(نقل از مشرق)

****



آستانهء تحمل دارو دستهء کودتای 88 به چندساعت رسیده است!؟ 

خبر کوتاه هست؛ به دنبال برگزاری جلسه ای در یکی از ساختمان های مجمع تشخیص مصلحت نظام که گزارش مشروح آن در سایت مشرق منتشر شده است. مامورین امنیتی به دفاتر نشریات اصلاح طلب و یا نزدیک به اصلاح طلبان و کارگزاران  حمله کرده و تعدادی از روزنامه نگاران را دستگیر کرده اند.
سرعت عمل در واکنش نیروهای امنیتی بیانگر "وحشت و ترس" آنها از کوچکترین افت وخیز در میان نیروهای سیاسی موجود در کشور است. نکته ای که بیشتر از اینکه به حساسیت آنها نسبت به جریانات رقیب مربوط باشد به وحشت آنها از احتمال شکستنِ دیوارهای بلندِ سکوتِ بعد از کودتای 88 برمی گردد.
این سئوال وجود دارد که این حد از "آستانهء تحمل" در ساختار سیستم عصبی کودتا را چگونه می توان تفسیر کرد؟
«معلوم است که تحرکات عصبی تا به این حد تشدید شده، بطور مستقیم حمله به قابلیت های رهبری خامنه ای است. باند «مجتبی، طائب و اژه ای»، حتی حاضر نیستند 24 ساعت نسبت به اقدامات جامعهء مدنی بی تفاوت باشند».
حالا چه خامنه ای دوست داشته باشد، چه دوست نداشته باشد جواب بیانات خود را در مورد "آزادی" در انتخابات دریافت کرده و باید پذیرفته باشد که «پروژهء حذف انتخابات و رهبری خامنه ای در حال تکمیل شدن است»! 

در حمایت از ضرب الاجل خامنه ای برای حل مشکلات گرانی و معیشت مردم!«چرا آدم دروغگو را تا آخر "جهنم" ندوانیم»؟



«جنبش سبز مردم ایران»:
تکثرگرا، عملگرا، واجد و قادر به ارائهء راهکارهای "ایجابی" 
برای رسیدن به اهداف خود است.
راهکار های "سلبی" در این جنبش جایگاهی ندارد!



تحلیلی از «شبکه های اجتماعی سبز» برای تحولات اجتماعی در ایران امروز!
«چرا آدم دروغگو را تا آخر "جهنم" ندوانیم»؟

1-       بنیان نهاد های حکومتی خامنه ای و سه قوهء آن فروریخته و سیستم قادر به کوچکترین تصمیم گیری در موضوعات کشور داری نیست؛
2-       دنیای متمدن و جهان بین الملل با همراهی کشورهای 5+1 و هدایت اتحادیهء اروپا و آمریکا ویژه گی های موجود در حاکمانِ مدعی حاکمیت در ایران را ارزیابیِ بسیار واقعی و مشخص کرده، می دانند «دولت و رهبری فردی در ایران نمایندگان مشروع مردم ایران نیستند»؛
3-       حجم کوچک «ولی قابل اعتمادی» از ظرفیت های اجتماعی، اقتصادی و سیاسی در ایران امروز و در دست مدیران و فعالین بخش خصوصی «نظام زندگی اجتماعی در ایران را در اختیار داشته و آنرا علیرغم کارشکنی های عوامل کودتایی در حاکمیت "مدیریت" می کنند»؛
با اتکاء به موضوعات فوق است که می توان حضور کمرنگ ماشین کودتا در ایران را جمعبندی و در قدم های آتیِ "جنبش سبز" مردم ایران، آنها را نادیده گفت. وقت آن است که ایرانیان! مستقل از کودتا گران، ابعادِ «اعمال حاکمیتِ مردمی بر زندگی خود و سایر شهروندان را بر عهده گرفته و صف بندی های جدیدی را با ماشین کودتا» ایجاد نمایند.
موضوعات این اقدامات حاکمیتی برای بهمن ماه 91 به شرح ذیل پیشنهاد و اجرای آن از همهء شبکه های اجتماعی موجود تقاضا می شود.
الف) اجرای طرح هدفمندی اعلام شده از سوی مجلس و اجراء شده از طرف دولت احمدی نژاد که در تمامی اجزای آن به نادرست پیاده شده و امورات اقتصادی در کشور را بر هم زده، تنها یک موردِ قابل دفاع داشته و آن شمول پرداخت یارانه ها به تمامی آحاد ثبت نام شده بوده است. دولت و مجلس در مقابل برنامه های اعلامی خودشان مسئول می باشند و باید کوتاهی های صورت گرفته در اجرای هدفمندی را رفع نمایند – کاری که نه آن را بلد هستند و نه امکان انجامش را دارند – آنها باید در خصوص حداقل های  اجرای درست هدفمندسازی یارانه ها تحت فشار قرار داشته و ضمن تخصیص منابع پرداخت نشده به تولید و مبالغ تخصیص یافته برای بخش بهداشت و درمان - بدون کم و کسری - پرداخت یارانه ها را به همهء ثبت نام کرده ها ادامه دهند.
ب ) هر اقدام اضافه بر پرداخت یارانه های در تعهد قبلی و به بهانهء کمک به اقشار فقیر تر می تواند و باید مورد تایید شبکه های اجتماعی سبز بوده و در "رصد" کلیهء ایرانیان هوشمند قرار داشته باشد. (تا عدم اجرای – هر برنامهء اعلام شده – در مقایسه با واقعیت های اجرای آنها، بصورت آشکار برای مردم روشن شود.)
 موضوع این نیست که خامنه ای و یا هر کدام از سه قوه برای کمک به اقشار آسیب پذیر، در صورت شفافیت در  اعلام شرایط، از قبل توسط شبکه های اجتماعی سبز محدود باشند. بلکه موضوع این است که هر برنامه ای که برای «کمک به معاشِ حتی یک شهروند ایرانی» اعلام می شود «توسط اعلام کننده می بایستی "مو به مو" اجراء شود» و «تحت رصد شبکه های اجتماعی خواهد بود.»
در حال حاضر - و برای همین امروز - که کشتی اقتصادِ در اختیار حاکمانِ دروغ و تقیه فاقد بادبان بوده و از هر گوشه ای در موقعیت نفوذ آب در آن است. پذیرفتنی نیست که "صدقات" و "کمک های نقدی و یا جنسی" برای «کمک به اقشار ضعیف تعریف و بودجه های مربوط به آنها در جاهای دیگری با اهداف سیاسی خاص مورد استفاده قرار گیرد».
صورت مسئلهء جنبش سبز در بهمن و اسفند 91 کاملاً روشن و مدون است. اینکه:
هیچ اشکالی ندارد، حتی به قصد بهره برداری سیاسی، کمک های مالی معینی در اختیار اقشار محروم و فرودست اجتماعی قرار داده شود. آن چه می تواند محل ایراد باشد. "اعلام" برنامه های کمک به محرومین و "عدم اجرای" آن و "ملاخور" کردن امکانات تعریف شده در محل های مصرف خاص و "دزدی" بیشتر از اموال عمومی است.
فصل روشنی است برای اینکه شهروندان ایرانی با همراهی اقشار محروم تر و ضعیف تر در ایران، دولتِ منصوب رهبری فردی را وادار نمایند:
-           کمک های نقدی یا غیر نقدی اعلام شده،
-          کارت های اعتباری خرید 1.5 میلیون تومانی با سود 4% در سال را برای کارگران،
-          و یا هر برنامهء تبلغی و سیاسی که منجر به کمک به حال شهروندان محروم نگهداشته شده می شود را،
اگر اعلام می کنند! به جزئیات و تحت نظارت جامعهء مدنی "مو به مو" اجرا هم بکنند.
در فرهنگ ایرانی و بویژه نزد هموطنان آذربایجانی، ضرب المَثَلی داریم که می گوید:«آدمِ دروغگو را باید تا انتهای "جهنم" دوانید!» وقت استفاده از این ضرب المثل است!
بهمن 1391

Saturday, January 26, 2013

کالبد شکافی یک تاکتیک در «جنگ روانی»؛ تحریک و منحرف کردن افکارعمومی از موضوعات اصلی!/ چگونه می توان چشم عقل را کور کرد؟




«حکمی نابجا و گزاف صادر، در بوق کرنا بر سرهر کوی و برزن جار می زنید و در محلی نابجا و نامربوط اجرا می کنید.»
در این تاکتیک افکار عمومی و شاهدین اجرای حکم از دست اقدامات شما به شدت عصبانی شده "حالشان" به هم می خورد و در دل به شما و عوامل اجرایی و جلادان شما "لعنت" می فرستند و احساسات عمومی به شدت تحت تاثیر جباریت و "جذبهء قدرت" شما قرار می گیرد.
دستاورد های اجرای این تاکتیک:
-          کسانی که به هر دلیل از حامیان شما محسوب نمی شوند، بهتر است بدانند که در مقابل شما قرار دارند!
-          غضب و خشم "چشم عقل" را کور می کند. در این تاکتیک برای اینکه چشم رقیب کاملاً کور شده و تا مدت ها قادر به رصد تحولات اجتماعی نباشد. برانگیختن خشم و غضبِ تشدید شده مورد نظر است.(نمونهء میدانی جوانانی در حدود سنی 20 سال، با جرم در حد دزدی 70 هزار تومان، ساعت 5 تا 6 صبح و محل اجرای حکم در پارک "هنرمندان" یک نمونهء مثال زدنی است!)
-          بعد از اجرای نمایش اجرای حکم و پخش گستردهء فیلم و تصاویر مربوطه با ابزار رسانهء کار گذاشته شده در میان مخالفان اجتماعی - در اختیار - به تقبیح اجرای حکم می پردازید و شدت ابراز نفرت از این اقدام زشت و غیر انسانی را تقویت می کنید.(همیشه در میان مخالفان شما افراد احساساتی و پرشوری وجود دارند که اقدامات آنها نور پروژکتورهای روشن شده را تشدید خواهند کرد.)
-          بخاطر داشته باشید که اثر بخشی این تاکتیک برای "کور" کردن "چشم عقل" به حدتِ نابخردانه بودن این اقدام وابسته است و اگر پس از اجراء نشانه ای از پشیمانی و یا نقد عمل در صفوف شما دیده شود. کل اقدام را بی تاثیر خواهد کرد.
احساسات تحریک شدهء افکار عمومی خاصیت بازدارندگی داشته و افراد عاقل در صفوف مقابل را از هرگونه مقابلهء عملی با اقدامات و مخالفت آشکار با شما باز می دارد. این تاکتیک برای موثر بودن می بایستی بطور مرتب و ترتیب ها و توالی "تجویز شده" مصرف شود.
چشم اسفندیار این تاکتیک در جنگ های روانی "آگاهی" شهروندان از اهداف شما است و نباید اجازه بدهید موضوعاتی که قصد پنهان کردن آنها را داشته اید پوشش خبری بیشتری داشته باشند.
دستورات مراقبتی : از هرگونه استفادهء محکوم از "شانهء ماموری" که «بخاطر تامین یک لقمه نان برای خانواده اش در خدمت شما هست» جلوگیری کنید. «آگاهی خانوادهء مامور جلاد از به "خون آلوده بودن نان" سر سفرهء فرزندان، تمام برنامهء هدف شما را باطل خواهد کرد».  

Thursday, January 24, 2013

گزارش: جنگی ویرانگر بر علیهء آزادی و رفاه مردم که هرگز شروع نخواهد شد!/ وظیفه ما؟





سیدعلی خامنه ای باید خود را به کوچهء علی چپ زده باشد که فکر بکند با حمایت چهار پنج نفر آدم از قماش سعیدی، جعفری، نقدی یا یا اتکا به هیکل فیروزآبادی می توان به رهبری بلامنازع و تکیه به تخت سلطنت ادامه داد و حتی آن را موروثی کرد.
با تناقضات متعدد که در شخصیت شناسی هواداران خامنه ای وجود دارد و  ریزش نیروهای بدنهء روحانیت، سپاه و بسیج از اردوی رهبری فردی ایشان و آشکار بودن طمع مصباح و تشکیلات مصباحیه بر تصاحب قدرت سیاسی "شهریاری" فرض وجود سوءتفاهم نزد خامنه ای برای حمایت از سوی این جریانات هم – علیرغم عمل به موش مردگی و یا توهم زدگی – مردود است.
تیم احمدی نژاد هم با لذتی که از حضور در قدرت سیاسی به لطف انتصاب ایشان به ریاست دولت در 8 سال اخیر کسب کرده و امروز نمود "محلل" مدعی را دارد. نه تنها خود را وامدار خامنه ای نشان نمی دهد. بلکه خود یک پا مدعی حکومت داهیانه بر ثروت های – به خیال خود – نامحدود خدادادی است و حداقل نوکری سید علی را برنمی تابد. (این نکته ای است که سیدعلی خوب می تواند فهمیده باشد.)
با توجه به موارد بالا است که به نظر می رسد، سید علی بیشتر از یک راه در پیش ندارد! و آن برافروختن یک جنگ ویرانگر و به آتش کشیدن خانه و کاشانهء مردم ایران باشد.
خامنه ای و مشاوران اندک ولی مشعشعی که هنوز در دور بر او باقی مانده اند و یا عوامل مشکوک راست جهانی که ادارهء بیت خامنه ای را در سالهای اخیر در حیطهء مدیریت خود گرفته اند. با این تفکرِ نزدیک به صحیح که اقتصاد جهانی به غرب و آمریکا و حتی اسراییل این امکان را نمی دهد که به لشکر کشی به ایران بیاندیشند، به این باور سخیف رسیده اند که با برافروختن یک جنگ منطقه ای – که می تواند بیش از 6 ساعت هم طول نکشد – می توان کلیهء زیرساخت های اقتصادی را در کشور به نابودی کشانده ، وضعیت سیاسی مملکت را برای حداقل نیم قرن به عقب کشید.
نقشهء حقیری است و در آن حتی کشته شدن میلیونها ایرانی - بویژه در اثر فقر، قحطی و ناآرامی های اجتماعی - ممکن خواهد شد؛ ولی باید توجه داشت که این استراتژی به حمایت افراطیون اسرائیلی و ستاد فرماندهی راست جهانی نیاز دارد.
با توجه به موضوعات بالا هست که در یادداشت «حذف انتخابات ریاست جمهوری یازدهم به فرمان خامنه ای کلید خورد. نوشته ای برای ثبت درتاریخ و اینکه کسی بعداً نگوید که «چرا بما نگفتید»؟» به آدرس دهی های نادرست خامنه ای و مافیای قدرت حول ایشان اشاره و استراتژی عدم برگزاری انتخابات را تحلیل کردیم و هنوز نیز احتمال پیش برد این استراتژی را با حمایت راست جهانی غیر ممکن نمی دانیم.
آن چیزی که در محاسبات خامنه ای و متحدین استراتژیک ایشان – حتی جریان تاریخی راست روسیه هم در این صف قرار دارد – نادیده گرفته شده است. نقش تعیین کنندهء جامعهء مدنی و شهروندان آگاه ایرانی است.
این درست است که تجارب تاریخی و سرکوب های کورِ مطالباتِ بر حق مردم ایران و پیشقراولان تجددخواهی، باعث محافظه کاری در مشارکت های سیاسی نزد مردم و جامعهء مدنی است. آن چیزی که از قلم محاسبه گران و مهندسین اجتماعی دانشکدهء جنگ های روانی تحت فرمان خامنه ای نادیده گرفته شده دو نکتهء اساسی و غیر قابل نادیده گرفتن است.
1-       مردم ایران عافیت طلب هستند ولی شرط آن این است که «عافیتِ "حداقل حق حیات" در این عافیت طلبی ممکن باشد». اگر قرار بر قحطی، فقر و کشته شدن در زیر تیربار موشک های جامعه جهانی باشد و «میلیون ها ایرانی از حداقل حق حیات محروم شوند». آن عافیت طلبیِ مفروض خامنه ای می تواند به ضد خودش تبدیل شود.
2-       بحران های اقتصادی در جهان سرمایه داری – همان نیرویی که در فرض مهندسی تیم خامنه ای مفروض به «یک حملهء نظامی محدود» ارزیابی شده – به همان دلایل  می تواند «تمایلی به آن حملهء محدود را هم نداشته باشد» و مقابله با جنگ افروزی فدائیان خامنه ای و سیاست مداران جنگ طلب را در اولویت کاری خود داشته باشد.(موضوعی که افکار عمومی و جنبش های صلح طلبانه در اروپا و آمریکا به شدت در مورد آن حساس شده و مقابله با جنگ افروزی موضوع روز دنیا است.)
باتوجه به موارد پیش فرض در سطور بالا است که می توان نسبت به تعیین خط مشی برای روزهای آتی و تحولات سیاسی پیش رو تصمیم سازی مناسب را انجام داد. و دقیقاً فرصت تاریخی فقدان قدرت اعمال حاکمیت خامنه ای را با ماشین مدیریتی احمدی نژاد به باد تمسخر گرفت.
بر نیروهای مستقل، سبز های 200 سال مبارزهء بی وقفه، سبزهای هوادار میرحسین و اصلاح طلبان حکومتی و غیر حکومتی است که «برگِ خوانده شده در دست خامنه ای» را افشا کرده صفوف محرومترین و زحمتکش ترین اقشار جامعه از بسیج، سپاه، ماموران دولتی و شهروندان جامعهء مدنی از کارمندان تا نظامیان، کارگران و کشاورزان زحمتکش را در مقابل توطئه های مافیای سلطنت طلب جدید سازمان دهی نمایند!
مبارزه ای که می تواند و باید ایران ما را به جایگاهی در روابط بین الملل که لیاقت آنرا دارد؛ و آزادی و رفاهی که تشنهء آن است؛ رهنمون سازد!

***************