سخنان سید محمد خاتمی در ملاقات با اعضای سازمان جوانان
مجمع نیروهای خط امام به مناسبت ورود به ماه بهمن و در بزرگداشت انقلاب اسلامی را
بیش از 10 بار می خوانم. (متن کامل را اینجا بخوانید)
حس دوگانه ای دارم:
اول اینکه اگر مطلب را بدون تیتر گوینده در جایی بخوانی،
نمی شود تشخیص داد که نویسندهء آن حسین شریعتمداری بوده یا سید محمد خاتمی؛
دوم اینکه مشخص است که سخنران دغدغهء فروش کلیه برای تامین
هزینهء درمان بیمار – از فاز فروش کلیه برای تامین هزینهء جهیزیه مدتی است عبور
کرده ایم! – نداشته و اساساً متوجه نیست که در 34 سال گذشته و به یمن میمنت مصادرهء اسلامیِ انقلاب چه بر سر ایران آمده است.
می دانم که ممکن است انتظارات جامعهء مدنی و بویژه جوانانی
که مخاطب این صحبت ها بوده اند، از آقای خاتمی چیز دیگری بوده باشد. ولی واقعیت
این است که باید بپذیریم که بضاعت تاریخی سید همان است که اعلام می کند و نه آن
چیزی که ممکن است جامعهء مدنی و جوانان از ایشان انتظار داشته باشند.
سید نمونهء با ادب و دوست داشتنی از جماعتی است که 34 سال
است در ایران حکومت می کنند و حاصل کار همین فلاکت و نکبتی است که حاکم است. می
توان بر شجاعت اعلام این واقعیت از سوی سید محمد خاتمی آفرین گفت و سپاسگزار مواضع
روشنگرانهء ایشان بود، لیکن چاره اندیشی برای نجات کیان ایران را نمی توان در
مواضع بهمن ماه سید محمد خاتمی یافت. واقعیت این است بخش های قابل توجهی از جامعهء
مدنی در موارد ذیل:
-
حقانیت آرمان های خمینی؛
-
منطبق بودن ساختار جمهوری اسلامی در 34 سال گذشته با
مطالبات آنها؛
-
اصرار بر تداوم رهبری دینی در جامعه؛
-
داشتن موضع انتقادی نسبت به شخص خامنه ای؛
-
و امکان ادامهء جمهوری با استقرار مجدد رهبری دینی؛
وحدت نظر و عمل با سید ندارند و نخواهند داشت.
بر آن نیستم که وزن کشی در مورد جریان های سیاسی - که مطابق
نظر آقای خاتمی فکر نمی کنند - با ایشان انجام شود. در این نوشته صرفاً بر فصل
مشترک مطالبات آن بخش هایی از جامعهء مدنی که رعایت آنها می تواند به قابلیتِ
ادامهء وحدت عمل، درون جامعهء مدنی، قوام بیشتری ببخشد اشاره می شود!
جناب خاتمی!
-
خرد جمعی جامعهء مدنی در ایران به حقانیت خمینی در نمایندگی
اکثریت جامعه باور ندارند؛
-
آنها از خمینی صداقتِ در رفتار و رعایت حقِ شهروندیشان را
مشاهده نکرده اند؛
-
در موضع انتقادی نسبت به خامنه ای نیستند و برچیدن رهبری
فردی دینی و باز گشت دین به حوزه علمیه؛
-
و عدم دخالت روحانیت در سیاست، کف مطالباتشان است؛
-
آنها نمی خواهند در یک انتخابات آزاد و قابل اطمینان، به
نظارت استصوابی شورای نگهبان محدود باشند؛
امروز! ترویجِ ضرورتِ بازگرداندن روحانیون حکومتی به حوزه
های علمیه، توسط جریانی که شما آن را نمایندگی می نمایید، می تواند مهمترین موضوعِ
اقدام عملی - در میانِ گزینه های تحول خواهی و تغییرِ مسالمت آمیزِ پیش رو - برای
دوستان شما باشد.
بدون موضع گیری شفاف در این موضوع و پایداری در ضرورتِ بازگرداندن
روحانیت به مساجد و حوزه ها و بازگرداندن نظامیان - که به عنوان نگهبانان این
روحانیت بر جان و مال مردم سیطره انداخته اند - به پادگان ها، نمی شود خِرد جمعیِ جامعهء
مدنی را به حمایتِ مقطعی از «برنامه هایی که انشاا... در آینده جریانات منسوب
یه شما تهیه خواهند کرد؟!»، راضی نمود!
No comments:
Post a Comment